یک لحظه گوش کن خدا لــــــــطفا!
جـدی میگــم،
نه شکوه دارم و نه گلایه
فقط یک خواهش دارم.
لــــــــطفا!
فقط یک لحظه گوش کن!
«در این دنــیا
گاهی ممکن است از جایی، از موقعی، از کسی، رد شوی و تکه ای از تو به گوشه اش گیر کند و کنده شود. وقتی کمی از تو جایی جا ماند، کم می شوی! بدون آنکه خودت بخواهی قسمتی از تو دیگر همراهت نیست و یک جایی بیدار ایستاده و از خاطراتت مراقبت می کند.
گاهی تکه ای از تو جا می ماند لا به لای نگاهش، پشت میز گوشه کافه ی همیشگی، زیر یک درخت در انتهای باغ، توی یک کوچه، یک آسانسور ، تو جدا می شوی و تکه ای از تو جا می ماند، بدون آنکه خودت جا بمانی.
آنوقت یک روزی می رسد که خودت را جمع می کنی، تکه تکه ات را سرهم می کنی و می روی و جای دیگری پهن می شوی. اما یک شب که حواست نیست، صدایی می شنوی، چیزی می بینی، از جایی رد می شوی، که یادت می افتد هنوز یک تکه ات، همان تکه ات، جایی ایستاده و از خاطراتت مراقبت می کند… هنوز یک تکهء لعنتی ات جایی جا مانده است.
سگی نزد شیر آمد گفت
بامن کشتی بگیر
شیر سر باز زد
سگ گفت:نزد تمام سگان خواهم گفت
شیر از مقابله با من می هراسد
شیر گفت
سرزنش سگان را خوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند
که با سگی کشتی گرفته ام !!!
پدر همون کسیست که لرزش دستش دیگه چیزی
ازچای توی استکان باقی نگذاشته
ولی بهت میگه به من تکیه کن
و تو انگار کوه را پشتت داری
پدر روزت مبارک
اشتباهی خونه یه خانم پیری رو گرفتم، اومدم معذرتخواهی کنم، هی میگفت: علی جان تویی، هی میگفتم: ببخشید مادر اشتباه گرفتم، باز میگفت: رضا جان تویی مادر، میگفتم: نه مادر جان اشتباه شده ببخشید، اسم سوم رو که گفت دلم شکست، گفتم: آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم.
اونقدر ذوق کرد که چشام خیس شد.
نکته: چه مادر و پدرها و پدربزرگها و مادربزرگهایی که چشم انتظار یه تماس کوچولو از ماها هستن. ازشون دریغ نکنیم.
خداوندا، مگذار آنچه را که حق می دانم ؛
به خاطر آنچه که بد می دانند، کتمان کنم . . .
دکتر شریعتی
همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند ،
بعضی از قراردادها وعهد ها را روی قلب می نویسند ...
حواست به این عهد های غیر کاغذی، بیشتر باشد
شکستنشان
یک آدم را می شکند . . .
نویسنده : ؟؟