ناتاشا در سال ۱۹۸۷ در روسیه به دنیا آمد ..او الان ۲۳ سال دارد.
ناتاشا در روسیه باعنوان دختری با اشعه ایکس در چشمش مورد ستایش قرار کرفته است .
او
دارای توانایی خارق العاده ایی است . او می گفت تنها چیزی که من باید یاد
بگیریم اسم هر اندام است و در مورد چگونگی کار کردن هر اندام و تشخیص
بیماری چیزی نمی دانم.او به مادرش می گفت که در شکم تو دو لوبیا و یک چیزی
شبیه لوله می بینم که منظورش دو کلیه و روده مادرش بود !
به گفته
ناتاشا و پدر و مادرش توانایی های غیر معمول او در سن ۱۰ سالگی کشف شد . در
سال ۲۰۰۴ ناتاشا توسط مطبوعات انگلیسی به لندن دعوت شد و پرسش ها و
آزمایشات متفاوتی در مورد تونایی هایش از او شد که در تمامی این امتحانات
موفق شد
ناتاشا درهمان سال در دانشگاه دولتی مسکو وارد گروه پزشکی شد او در حال حاضر در مرکز مسکو برای تشخیص بیماریهای خاص کار می کند.
در واقع با کمک چنین ایده ای، دیگر نه نیاز به کلیک کردن دارید نه نیازی به استفاده از دستانتان. این موضوع اصلا دور از ذهن نیست چرا که امروز، لپ تاپی با همین مشخصات در نمایشگاه CeBit معرفی شد.
شرکت Tobii با همکاری کمپانی Lenovo از لپ تاپی رونمایی کردند که دارای سیستم تشخیص از طریق فرمان های چشمی است. این لپ تاپ می تواند از طریق سنسوری که برای آن طراحی شده است، اعمالی نظیر انتخاب کردن و اسکرول کردن را به وسیله کنترل چشم کاربران انجام دهد.
قطعا پیشرفت و گسترش این تکنولوژی خاص می تواند به افرادی که در استفاده از دستان خود دارای محدودیت هستند کمک شایانی بنماید. در حال حاضر تنها 20 نمونه از این دستگاه ها برای نمایش و انجام آزمایشهای مختلف تولید شده و هنوز خبر قطعی ای درباره زمان و چگونگی ورود این لپ تاپ ها به بازار ارائه نشده است.
`سوپاترا ساسوفان` از اینکه نام `پرموترین دختر بچه جهان` را برایش انتخاب کرده اند، بسیار خوشحال است زیرا در کل دوران زندگی اش از جانب همکلاسی هایش مورد تمسخر قرار گرفته و با نامهایی مانند `صورت میمونی` یا `دختر گرگ نما` خوانده می شده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، اکنون نام این دختر در کتاب رکوردهای گینس به ثبت رسیده و همین موضوع به محبوبیت سوپاترا در مدرسه کمک فراوانی کرده است. او می گوید: مردم زیادی برای به ثبت رسیدن در این کتاب تلاش فراوانی می کنند اما من تنها به چند سوال پاسخ دادم و نامم در گینس ثبت شد.
دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه
دوست یعنی اون جمله های ساده و بی منظوری که میگی و خیالت راحته که ازش هیچ سوء تعبیری نمی شه.
دوست یعنی یه دل اضافه داشتن برای اینکه بدونی هر بار دلت می گیره یه دل دیگه هم دلتنگ غمت می شه.
دوست یعنی وقت اضافه ... یعنی تو همیشه عزیزی حتی توی وقت اضافه.
دوست یعنی تنهایی هامو می سپرم دست تو چون شک ندارم می فهمیش ...
دوست یعنی یه راه دو طرفه٬ یه قدم من، یه قدم تو ... اما بدون شمارش و حساب و کتاب.
دوست یعنی من از بودنت سربلندم نه سر به زیر و شرمنده.
دانشمند جوان ایرانی، با تصدی کرسی استادی دانشگاه پرینستون- جایگاهی که پس از انیشتین در اختیار فرد دیگری قرار داده نشد- دنیا را با این سوال مواجه کرده است که آیا انیشتین بعدی، یک ایرانی خواهد بود؟
نیما ارکانی حامد در حال حاضر استاد دانشگاه هاروارد و دارای کرسی استادی در دانشگاه پرینستون است. این کرسی از سال 1933 تا 1955 در انحصار آلبرت انیشتن بوده است.
یک داور فوتبال در آرژانتین 22 بازیکن اصلی به اضافه بازیکنان ذخیره و کادر فنی دو تیم را اخراج کرد.
به گزارش مهر، این اتفاق روز جمعه در بوئنس آیرس، مرکز آرژانتین، بین تیم های فوتبال «کلایپول» و «ویکتوریانو» روی داد. بر پایه گزارش سان، دومینگو اسگانگا ، مربی تیم فوتبال ویکتوریانو ، گفت که پلیس وارد عمل شد و بازیکنان مهاجم را در رختکن زندانی کرد.
ادامه مطلب ...متن سخنان مظفرالدین شاه خطاب به علی اصغر خان امین السلطان اتابک اعظم صدراعظم و وزراء عظام به شرح زیر است:
"جناب اشرف اتابک اعظم از خدمات سابق و لاحق شما که تا به حال چهل سال است خدمت می کنید، از همه خدمات شما راضی هستم، به خصوص از خدمات این سه چهار ساله ای که در صدارت خود حساب می کنیم و ان شاءالله از عوض اینها را همه را به شما مرحمت خواهیم فرمود و شما هم ابداً ذره ای در خدمات خودتان انشاءالله قصور نخواهید کرد و مرحمت ما به اعلای درجه نسبت به خودتان بدانید.
ان شاءالله رحمن بعد از چهار صد سال که خدمت بکنید امیدوار هستیم که همیشه خوب باشه، و این خدماتی که به من می کنید و به مملکت ایران می کنید البته خداون او را بی [مکث] بی عوض نخواهد گذاشت، ان شاءالله عوض او را هم خدا و هم سایۀ خدا که خودمان باشیم به شما خواهم داد و از خدمات همه وزرا هم راضی هستیم و شما هم خدمات همه را حقیقتاً خوب عرض می کنید و همه را به موقع عرض می کنید."
دانلود صدای مظفرالدین شاه قاجار (حجم 1.51 مگابایت)
جلسه محاکمه عشق بود و قاضی عقل ، وعشق محکوم بود به تبعید به دورتریند نقطه مغز یعنی فراموشی .
قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند.
قلب شروع کرد به طرفداری از عشق، آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی، ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با او مخالفید؟
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ، تنها عقل و قلب در جلسه ماندند .
عقل گفت : دیدی قلب همه از عشق بی زارند، ولی متحیرم با وجودی که عشق بیشتر از همه تو را آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی ؟