مارتا آلتس با تراشههای مداد طراحیش ، شخصیتهای را به وجود آورده که در عین سادگی ما را مبهوت خلاقیتش میکند. به راستی مارتا چگونه ایده اولیه طراحی این شخصیتها به ذهنش خطور کرده است ؟ برای دیدن دیگر کارهای طراحی او به سایت شخصیش مراجعه کنید.
گاهی ممکن است از جایی، از موقعی، از کسی، رد شوی و تکه ای از تو به گوشه اش گیر کند و کنده شود. وقتی کمی از تو جایی جا ماند، کم می شوی! بدون آنکه خودت بخواهی قسمتی از تو دیگر همراهت نیست و یک جایی بیدار ایستاده و از خاطراتت مراقبت می کند.
گاهی تکه ای از تو جا می ماند لا به لای نگاهش، پشت میز گوشه کافه ی همیشگی، زیر یک درخت در انتهای باغ، توی یک کوچه، یک آسانسور ، تو جدا می شوی و تکه ای از تو جا می ماند، بدون آنکه خودت جا بمانی.
آنوقت یک روزی می رسد که خودت را جمع می کنی، تکه تکه ات را سرهم می کنی و می روی و جای دیگری پهن می شوی. اما یک شب که حواست نیست، صدایی می شنوی، چیزی می بینی، از جایی رد می شوی، که یادت می افتد هنوز یک تکه ات، همان تکه ات، جایی ایستاده و از خاطراتت مراقبت می کند… هنوز یک تکهء لعنتی ات جایی جا مانده است.
تبلیغات چاپی این روزها تقریبا در حال کمرنگ شدن است و شرکتها معمولا رسانههای آنلاین را روشی پردوامتر برای تبلیغ میدانند (البته در جهان برخلاف ایران!) اما گویا با این روشی که یک شرکت تبلیغاتی برای تبلیغ کیسه هوا در محصولات شرکت پزو برگزیده میتوان گفت همچان نشریات چاپی امکانات بهتر و یا شاید جذابتری برای جلب توجه بازدیدکنندگان به یک تبلیغ دارند.
این شرکت تبلیغاتی در تبلیغ جدید شرکت پژو در خصوص کیسه هوا، یک کیسه هوای واقعی را در صفحات میانی یک مجله جای داده است یعنی جایی دقیقا در صفحه پشتی تصویر یک خودرو پژو که بر روی ان نوشته شده که برای درک بهتر عملکرد کیسه هوا بر روی خودرو با مشت بزنید!.
بله! پس از انکه با مشت نقطه تعیین شده ضربه بزنید دقیقا در صفحه پشتی کیسه هوای کوچکی از تصویر داخلی خودرو و دقیقا از داخل فرمان بیرون میزند و متن کناری نیز وجود ۶ کیسه هوا در این ماشین را یادآور میشود. در ادامه میتوانید فیلم این تبلیغ و نحوه عملکرد آن را ببینید و البته امیدواریم فکری برای حمع کردن کیسه هوای باقیمانده بر روی کاغذ کرده باشند چون به هر حال باید بتوان آن را به راحتی آرشیو کرد! راستی در آنجا هم کیسه هوای خودرو آپشن محسوب میشود!؟
سال 2007 برای باستان شناسان جهان سالی توأم با موفقیتها و کشف آثار محیرالعقولی همراه بود که در این میان 10 اثر مهم کشف شده و بحث انگیزترین آنها نیز اسکلتهای عشاق یا اسکلت های ولنتاین، بود.
این دو اسکلت عصر نو سنگی که در سیزدهم فوریه سال 2007 شناخته شدند، اسکلت مرد و زنی بودند که سالها کنار هم دفن شده بودند.
باستان شناسان پس از مطالعه روی دندان های این اسکلتها که کاملا دست نخورده باقی مانده بودند، مشخص کردند این عشاق در جوانی و حدود 5 تا 6 هزار سال پیش در این گور دفن شده اند.
کشف این اسکلتها از آنجا در نوع خود منحصر به فرد به شمار رفت که کشف تدفین دوتایی مربوط به عصر نوسنگی تاکنون در هیچ گزارش باستان شناسی دیده نشده است.
این اسکلتهای پر رمز و راز در ورونای ایتالیا پیدا شدند.
ورونا شهری است در شمال ایتالیا، ناحیه ونتو Veneto کنار رود آدیگه Adige که موقعیت سوق الجیشی آن بین ونیز و میلان و همچنین گذرگاه برنر Brenner که ارتباط دهنده اروپای مرکزی با ایتالیاست، باعث شد بسیاری به این دو اسکلت لقب اسکلتهای رومئو و ژولیت بدهند. دلیلشان این بود که اسکلتها دقیقا در جنوب مانتوآ، واقع در 25مایلی جنوب ورونا، جایی که شکسپیر داستان رومئو و ژولیت خود را در آنجا خلق کرد، کشف شده است.
روزی روبرت دو وینسنزو Robert De Vincenzo گلف باز بزرگ آرژانتینی پس از بردن مسابقات و دریافت چک قهرمانی، لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن شد تا آماده رفتن شود.
پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها بطرف ماشینش می رفت که زنی به وی نزدیک می شود، زن پیروزیش را تبریک می گوید و سپس عاجزانه می افزاید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر به پرداخت حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.
ونسنزو تحت تاثیر حرفهای زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضاء نمود و در حالی که آن را در دست زن می فشرد گفت:"برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی آرزو می کنم"
یک هفته پس از این واقعه دوویسنزو در یک باشگاه روستائی مشغول صرف ناهار بود که یکی از مدیران عالی رتبه انجمن گلفبازان به میز او نزدیک می شود و می گوید: یک هفته گذشته چند نفر از بچه های مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده اید.
می خواستم به اطلاعتان برسانم که آن زن یک کلاهبردار است. او نه تنها بچه مریض و مشرف به مرگ ندارد، بلکه ازدواج هم نکرده! او شما را فریب داده، دوست عزیز!
دو وینسنزو می پرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچه ای در میان نبوده است؟
- بله، کاملا همینطور است.
دو ویسنزو می گوید:" در این هفته، این بهترین خبری است که شنیدم."
اگر شما جای او بودید اولین فکری که می کردید و اولین جمله ای که می گفتید چه بود؟