
روز اول دسامبر،
روز جهانی اطلاع رسانی در مورد بیماری ایدز است. یکی از معروف ترین
پوسترهایی که تاکنون تهیه شده است، تصویر کودکی با دستان باز را نشان می
دهد که جمله ای بر روی آن با این مضمون درج شده است:
"من مبتلا به ایدز هستم، لطفا مرا در آغوش بگیرید، من نمیتوانم شما را مریض کنم."
این پوستر که به نماد جهانی م...بارزه
با تبعیض علیه مبتلایان به ایدز تبدیل شده است باعث می شود تا توجه عموم
از ناآگاهی و پیشداوری به سمت پذیرش و شناخت بیماریهای نوظهور سوق پیدا
کند. این پوستر برگرفته از نقاشی دانش آموز سیزده ساله امریکایی بنام
"رایان وایت" است که در سال 1985 به دلیل ابتلا به بیماری هموفیلی و ایدز
از مدرسه اخراج شد و سمبلی شد از نابردباری و تعصبی که بر قربانیان ایدز
تحمیل میشود.
این نقاشی برنده ۱۶ جایزه بینالمللی شده و از آن به عنوان نماد در NGOهای مبارزه با ایدز استفاده میشود.
در این بین جکسون با وایت آشنا شد و او را به مزرعه
نورلند دعوت کرد و شروع به درمان او به وسیله پزشکان متخصص نمود و به همین
دلیل و پنج سال بیش از پیش بینی پزشکان زنده ماند و در نهایت در سال ۱۹۹۰
درگذشت. مایکل جکسون در مراسم تشییع جنازه وایت شرکت کرد.
مایکل ترانه خیلی زود رفت gone too soon را برای رایان خواند..
اشک های مایکل در مراسم تشییع جنازه ریان وایت توجه همه را به خود جلب کرد
دیدگاه نسبت به برخی بیماری ها در جامعه باید کاملا اصلاح بشه
باید فرهنگ سازی بشه
با آموزش
وای...
اون چی از زندگیش فهمید؟!؟
پوستر تاثیر گذاری است و پر از حرف های نگفته...
آرری
هم الانه و هم زمان خودش تاثیرگزار بوده
مطلب قشنگ و تاثیر گذاری بود
.....اما با این وجود خیلی از افراد که از راهای انتقال این بیماری با اطلاع هستند توجه ای به آنها نمی کنن.....ویا اینکه با دیدگاه منفی با افراد مبتلا به این بیماری رفتار می کنند.....این شرایط در جامعه ای مثل ایران(جهان سوم) هیچ وقت بعید نیست.....
تو جهان سوم هیچ چیز بعید نیس
خیلیا با وجود اینکه را ها رو میدونن ولی باز هم درس عبرت نمیگیرن
منم با نظر دوستان موافقم باید فرهنگ سازی بشن
این بیماریها .
والبته بسیاری از بیماریها واختلالاتت دیگه...
ممنون!
مرسی خانم روانشناس
کاش میشد
باران را کشید
وقتی متولد پر حرف ترین ماه سال است.
.
.
.
من از تو نمیترسم
و از شامی که سرد شد
و از چشمانت که در باد
تاب بازی میکند
من از بوی دهان تو نمیترسم
از کفش های کوچکت
از دست های گِلی ات نمیترسم
من از جای خوابت نمیترسم
از شانه ی سرت
از عرق زیر بغلت
من از تو نمیترسم
.
من از کدوهای نقاب زده میترسم
از لاشه گه گرفته ی کله ها میترسم
از کاسه های پر از کِرم میترسم
من از تو نمیترسم
.
من از خودم میترسم
.
بغلم کن
من فشارت میدهم
و با خیال راحت
آهسته
روی شانه ام گریه کن
من بدنبال بهانه میگردم
تا باران را نقاشی کنم.
.
من از تو
متولد شدم...
دوستت دارم.
ممنونم فرزاد. فقط گریه کردم... و بعد این شعر رو نوشتم.
این شعر رو خودت گفتی جدا؟
هر چند من از شعر و شاعری خیلی سر در نمیارم ولی خوندمش. قشنگ بود
مرسی مرسی
راستی واقعا باید از نقابها ترسید
آخییییییی طفلکییییییی !!!!
آقا چرا انقدر زندگی سخته؟؟؟؟
من مبتلا به ایدز هستم، لطفا مرا در آغوش بگیرید، من نمیتوانم شما را مریض کنم."
اشکمو درآورد
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآپ کـــــــــــــــــــــــــــــــــــن
چششششششششششششششششششششم
هزار سال دیگه هم این عکس تاثیر خودشو داره.
و البته با این آموزشی که ما داریم به افراد میدیم، بعید نیست همچین چیزایی رو در اینجا هم ببینیم.
واقعن سلامتی بزرگترین نعمته
دقیقاااااا
آدم کنار خیابون زندگی کنه ولی سالم باشه