جالبترین ها

جالبترین ها

جالبترین مطالب علمی و عمومی
جالبترین ها

جالبترین ها

جالبترین مطالب علمی و عمومی

پاپاراتزی


پاپاراتزی در زبان ایتالیایی به نوعی پشه مزاحم اطلاق می‌شود. ولی بیشتر از آن‌که این نام منتسب به پشه‌های ایتالیایی باشد؛ به عکاسان زیرکی اطلاق می‌شود که با مهارت و فراست در پی گرفتن عکس‌های پنهانی از اشخاص معروف هستند. عکاسان پاپاراتزی مانند جاسوسان حرفه‌ای ساعت‌ها، روزها و گاها ماه‌ها سوژه خود را تعقیب می‌کنند تا بتوانند عکسی از سوژه خود بگیرند که تا به حال در ویزور هیچ عکاسی دیده نشده است.


نام عکاسی پاپاراتزی با نام رونه گاللا عجین شده است؛ عکاس مشهور آمریکایی که مانند پشه، پابه‌پای سوژه‌های خود می‌رفت. اما داستان از آنجایی آغاز شد که گاللا می‌خواست عکسی از مارلون براندو بگیرد.


او ستاره‌ی بداخلاق سینما را قدم به قدم تعقیب می‌کرد. مزاحمت‌های او تا آنجائی ادامه یافت که براندو از دست گاللا شکایت کرد. دادگاه ایالتی، گاللا را  به رعایت فاصله دو متری از مارلون براندو محکوم کرذ. گاللا ولی دست بر دار نبود؛ تعقیب‌ها همچنان ادامه داشت. عاقبت آقای پدرخوانده آنقدر عصبانی شد که با مشت به جان عکاس افتاد، این ضرب و شتم آنقدر شدید بود که فک و پنج دندان گالا خرد شد و کار به دادگاه و غرامت کشید. ولی این پایان کار نبود؛ همان‌طور که در عکس بالا می‌بینید؛ رونه گللا با کلاه کریکت و با فاصله دو متری مشغول تعقیب سوژه خود شد تا ثابت کند که از دست عکاسان پاپاراتزی، هیچ راه فراری وجود ندارد.

فرخنده شب سینمای ایران – اصغر و اسکار در آغوش هم

تندیس طلائی اسکار برای اولین بار به یک فیلم ایرانی (جدایی نادر از سیمین) به کارگردانی اصغر فرهادی رسید. این موفقیت برهمه ایرانیها درهر کجای دنیا و با هر اندیشه ای مبارک باد. این فیلم در حالی به این موفقیت رسید که پیش ازاین 44 جایزه در جشنواره های معتبر برده بود و بیست نامزدی دیگر در کارنامه داشت.


سخنان فرهادی به هنگام دریافت جایزه اسکار: " سلام به مردمِ خوب سرزمینم. در این لحظه بسیاری ایرانیان سرتاسر جهان دارند ما را نگاه می کنند. فکر می کنم آن ها بسیار خوشحال اند. آن ها تنها به خاطر این جایزه ی مهم یا یک فیلم یا فیلم ساز خوشحال نیستند. آن ها خوشحال اند چون در این زمان که صحبتِ جنگ و تهدید و حمله بین سیاستمداران رد و بدل می شود، این جا صحبت از فرهنگ غنی کشورشان ایران است. یک فرهنگ غنی و قدیمی که زیر گرد و غبار سیاست پنهان مانده است. من با افتخار این جایزه را تقدیم مردم سرزمین ام می کنم. مردمی که برای همه فرهنگ ها و تمدن ها احترام قائل اند و با نفرت و خشونت سر سازگاری ندارند."

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/95552535768600098887.jpeg

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/23165614275722217324.jpg

یاد اون روزا بخیر... (1)

با سلام خدمت همه عزیزان

مرسی همیشه لطف میکنین و سر میزنین و نظر میدین


در مورد این عکسها که در ادامه مطلب مشاهده میکنین میدونم همتون تو سایتا و مخصوصا فیس بوک دیدین ازشون....اگه تکراری هستن ببخشید دیگه

شامل سه مجموعه در سه لینک که ایشالله روزای آتی بقیشون رو میزارم


مرسی از محبت همتون

ادامه مطلب ...

ماجرای قهر کردن گنجشک با خدا

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/98463541650501868725.jpg


روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.